
بررسی حقوقی قرار بازداشت عمرالبشیر رئیسجمهوری سودان
, "نویسنده در کتاب حاضر سعی دارد از لابهلای متون، قرار بازداشت «عمر البشیر» (1944م.)، رئیسجمهور سودان، میزان پایبندی دیوان و دستاندرکاران آن را به اصول و مقررات دیوان و نیز حقوق بینالملل ارزیابی کند. در این مسیر ابتدا سابقه و تاریخچه بحران «دارفور» ـ یکی از شدیدترین بحرانهای جهانی، ناشی از خشکسالیهای پی در پی در آفریقا ـ ارائه شده و سپس رابطه دیوان کیفری بینالمللی و شورای امنیت ملل متحد بررسی و به دنبال آن صلاحیت زمانی ـ ظرف زمانی فعالیت و اعمال صلاحیت دادگاه و نیز ظرف زمانی وقوع جرائم تحت صلاحیت ـ و صلاحیت موضوعی دیوان تحلیل شده است. در ادامه پس از پرداختن به صلاحیت شخصی ـ قلم و شمول صلاحیت دادگاه نسبت به اشخاصی است که محاکم میتواند آنها را به واسطه اتهام به ارتکاب یکی از جرائم تحت صلاحیت خود تعقیب و محاکم کند ـ ضرورت صدور قرار بازداشت برای متهم و مجرم توضیح داده شده است. در پایان پس از بیان یک نتیجهگیری کلی درباره موضوع، گزیده کتاب به زبان انگلیسی آورده شده است."

Humanitarian Intervention
پس از فروپاشی نظام دوقطبی و پایان جنگ سرد، جهان شاهد درگیری و مداخلات نظامی متعددی با پوشش بشردوستانه بوده است. در کتاب حاضر سعی بر این است که از منظری حقوقی موضوع مکانیزمهای مداخلات بشردوستانه بررسی و تبیین شود. پرسش اساسی که ذهن نویسنده را به خود مشغول داشته، سیر اجرایی مداخلات است. آیا به صرف مواجهه با موضوعی بشری، توسل به مداخلهی نظامی توجیهپذیر خواهد بود، و اگر قرار باشد توسل به چنین مداخلهای را مشروع بدانیم، چگونه، با چه مجوز و با چه اصولی باید آن را به اجرا درآورد؟ بر اساس این پرسش، در فصل نخست کتاب مفهوم حاکمیت و تحولات آن در جهان از دوران باستان تا عصر حاضر به طور فشرده و همچنین مداخلهی بشردوستانه به منزلهی نهادی در چارچوب حاکمیت بررسی میشود. فصل دوم به مسئولیت دولتها، حاکمیت آنها و مشروعیت مداخلات بشردوستانه اختصاص دارد. در فصل سوم به موضوع مسئولیت برای پیشگیری به صورت تعهدی اجتنابناپذیر نگریسته میشود و سرانجام در فصل پایانی مکانیزمهای موقتی و محدود غیرنظامی بررسی میگردد.

حقوق امنیت هستهای
عصر كنونی را قبل از اینكه عصر تكنولوژی و تحولات بدانیم، میبایستی دوره بروز مفاهیم جدید در حقوق بینالملل دانست. تغییر مقتضیات جامعه بینالمللی منجر به ایجاد و یا اصلاح مفاهیمی در این عرصه شده است. از جمله میتوان به تحول در موضوع امنیت، تامین و یا تهدید آن از طریق فناوریهای جدیدی چون هستهای اشاره نمود. در گذشته امنیت هستهای در معنای خاص بیشتر با مقوله ایمنی هستهای قرین بوده است. لكن در حال حاضر در برگیرنده عناصری، از جمله خلع سلاح هسته ای، كنترل تسلیحات هستهای، منع جامع آزمایشهای هستهای، بازدارندگی هستهای و نیز تروریسم هستهای بوده، كه هریك دارای پیشینهی تاریخی مجزایی است. ادبیات حقوقی موجود نیز در این حوزه به صورت مبسوط دارای اثر بوده و بدین لحاظ هریك از این عناصر از غنای بالایی در منابع حقوق بینالملل برخوردار میباشند. بررسی هریك از این حوزه ها، به شكل همسو، همگرا و یا متعارض در حوزههای نظری و عملی به ذهن متبادر ساخته به نحوی كه به غیر از نگاهی جامع و توامان نمیتوان خلاءهای مشاهده شده را توجیه و یا در مسیر منطقی صحیحی تفسیر نمود. جدای از این موضوع، شناسایی رویكرد جدید در رژیم سازی حقوقی بینالمللی از طریق گذر از شیوههای سنتی به روندهای نوظهوری چون اعمال صلاحیتهای عام قانونگذاری از سوی شورای امنیت سازمان ملل متحد، بر پیچیدگی چنین كلاف بهم تنیده ایی افزوده است. اقداماتی كه در حوزه افزایش سطح و عمق سازوكارهای نظارتی بر نظامهای عدم اشاعه هستهای در قالب قطعنامههایی نظیر قطعنامه 1540 شورای امنیت سازمان ملل متحد و یا ایجاد بانكهای سوخت هستهای بر مبنای مصوبات نشستهای عمومی آژانس بینالمللی انرژی اتمی صورت پذیرفته، تغییر رویكرد حقوقی بینالمللی در این حوزه را نمایان نموده است. شناسایی روندهای پیشین و درك صحیح مسیر حركت جامعه بینالملل در حوزه حقوقی در آینده، مورد تمركز ویژه این پژوهش قرار گرفته است. عناصر پنجگانه حقوق امنیت هستهای بر مبنای منابع شناخته شده حقوق بینالملل اعم از عرفهای موجود و نیز معاهدات چندجانبه و قانون ساز، در سطوح منطقه ای، بینالمللی و در بعضی موارد، دوجانبه مورد تدقیق قرار گرفته است. رویه اتخاذی از سوی كشورها در صحنه نهادها و سازمانهای بینالمللی و نیز میزان تاثیرگذاری و تاثیرپذیری سازمانهای بینالمللی با تمركز بر سازمان ملل متحد، در این فرایند، بررسی شده است. مبرهن است كه روند جدید كه خود آغازی بر حیاتی نو و متفاوت در حوزه امنیت هستهای تلقی میگردد، همانند رویه حقوقی تبعیض آمیز گذشته، درصدد تضییق و تحدید حقوق ندارها در دستیابی به تكنولوژی و فن آوری هستهای در پوشش تامین امنیت بینالمللی بوده و هیچ گام عملی را در محو سلاحهای هستهای پیشنهاد نمینماید. سردادن شعار عدم تحقق اهداف نظام عدم اشاعه از سوی برخی از كشورها در صحنه بینالمللی، گامی در جهت توجیه روندهای نوظهور فعلی بوده و بدین جهت است كه شناسایی سازوكارهای اجرای چنین ایدههایی در حقوق بینالملل مدرن از ضروریات غیرقابل انكار است. در این پژوهش سعی بر این بوده تا بتوان از لابلای اسناد و منابع حقوق بینالملل به نحوی صحیح و واقع بینانه روند مزبور بررسی و بتوان در جهت بالابردن غنا و ظرفیتهای موجود در ادبیات حقوق بینالملل در این حوزه گام برداشت.