توضیحات و متن ویدئو:
یکی از موضوعات مهم در رشته حقوق نحوه نیل به حقیقت است. هیچ نظام حقوقی نمی توانیم پیدا کنیم که تاکنون نتوانسته ادعا کرده باشد که آراء محاکم، مطابق با حقیقت محض بوده است. از نگاه جرمشناسی هم این موضوع، خیلی راحت به نظر نمی رسد. هزاران دلیل و عامل در بروز یک حادثه و یا رفتار دخالت دارند. قاضی، هیات منصفه، دادستان و یا وکلای مدافع، همه سعی دارند تا با استفاده ابزار و مهارت های حقوقی، به درک نسبی از حقیقت برسند. اما چرا این موضوع پیچیده است و خیلی در ظاهر ساده به نظر نمی رسد؟
در فیلم آموزشی امروز، سعی نمودم تا دو اصل حجیت علم بر مبنای واقعیت بین و نیز اصل ضرورت توجه به تردید در محاکمات را که کاربرد فراوانی دارند را برای شما به نمایش بگذارم. خواهیم دید که اجتناب از پیش داوری ، تا چه حدی موجب موفقیت تیم مدافع متهم بوده است.
شرح ماجرا:
داستان مربوط می شه به استاد دانشگاه کمبریج، او متهم به آتش سوزی عمدی در آزمایشگاه ژنتیک دانشگاه است. تحقیقات نشون می داد که او نتوانسته بود که پروژه را با برنامه زمانی دانشکده پیش ببرد. بنابراین آتش گرفتن دانشکده می تونست، بهترین بهانه برای این کار باشد. او این اتهام را قبول نداشت. او مدعی بود در یک قدمی استادیاری قرار داشته و کاری نمی کرده تا تمام زحماتش از بین بره.
تحلیلی حقوقی فیلم:
۱) دلایل دفاع از متهم چی بود؟
اول: اظهارات وی بود. او مدعی بود در زمان آتش سوزی در حال دو در خوابگاه دانشگاه بوده و برای این موضوع هم شاهد داره. نگهبان و همکارش او را دیده اند.
اما سوال: چقدر اظهارات او می تونست قانع کننده باشه؟
وکلا معتقد بودند که او نمی تواند هیات منصفه و دادستانی را تحت تاثیر قرار بده. توجیهات او ساده و شکننده هست. هر مجرمی از انکار به عنوان دفاع استفاده می کنه.
۲- شهادت شهود: اونها شروع به ارزیابی اظهارات شهود و میزان تاثیر گذاری شهادت آنها در دفاع از متهم کردند. در ضمن شخصیت اونها را هم از نظر روانشناسی بررسی می کردند، به هر حال دو نفر یعنی خانم نگهبان و یکی از اساتید فیزیک از بقیه مناسبتر به نظر می رسیدند.
۳- خانم نگهبان در دادگاه شهادت داد. شهادت او جزمی نبود. اظهاراتش با تردید و شاید همراه بود. پس نمی تونست به عنوان دلیل حجیت داشته باشه.
۴- وکلای مدافع تصمیم گرفتند تا از شاهد دیگه استفاده کنند. او استاد دانشکده فیزیک بود. او ادعا می کرد که خانم متهم را در حال ورزش دیده. در شرح اظهاراتش مدعی بود برای زمان استراحت کنسرتی که در ساختمان روبروی محل آتش سوزی بود بیرون آمده تا با مادرش تلفنی صحبت کنه ، و متهم و صحنه آتش سوزی را دیده.
۵- جزییاتی را ارایه می داد که عجیب بود. در مورد فاصله ها و زمان ها. وکلای مدافع به اظهارات او اکتفا نکردند. یه چیزی با هم جور در نمی آمد. اونها متوجه شدند که اون قسمت دانشکده نقطه کوره و اصل موبایل آنتن نمی ده که شاهد بتونه با مادرش تلفنی صحبت کنه. پس یا شاهد دروغ می گیه و یا با متهم همدسته . اونها محبور بودند که در اظهارات اون مرد تردید کنند. بررسی بیشتر نشون داد که برنامه کنسرت اون شب زمان استراحتی هم نداشته که اون مرد بخواهد بیرون بیاد و فرصتی برای تلفن داشته باشه. ضمن آنکه فاصله مکان ایستادن این مرد به اندازه ای بود که نمی تونسته وزرشکار زنی را در شب تشخیص بده. پس ماجرا چی بوده؟
کار خودش بوده .
۳) سوم دلیل برای بیگناهی متهم معرفی یک متهم جدید است. اونها با ثابت کردن اینکه شاهد دروغ می گه در حلسه دادگاه دادستانی را متوجه میکنند که راحترین راه را برای شناسایی مجرم انتخاب کرده بوده در حالی که همیشه راه حل مستقیم ، راه حلی صحیح نیست. شاید خانم متهم دارای انگیزه قوی تر برای آتش سوزی بوده اما قرار دادن انگشت اتهام به روی او، بدون بررسی سایر گزینه ها باعث این اشتباه بزرگ شده بود . اینبار وکلا به جای خراب کردن پرونده دادستانی ، براشوم پرونده ای جدید با متهم نو درست کردند.
نتیجه گیری :
همکاران ارجمند و دانشجویان محترم رشته حقوق
در این قسمت دیدیم که وکلای مدافع تنها به دنبال هماهنگ نمودن شهادت شاهد معرفی شده از سوی موکل نبودند، بلکه نیل به حقیقت هم برای آنها اولویت داشت. حقیقتی که شاهدی جعلی آن را به گونه ای سروده بود تا بتواند صحنه مجرمانه خویش را به گونه ای قرائت کند که نتیجه ای جز محکومیت همکارش نداشته باشد. هرچند که ظاهر شهادت وی ، همراهی و مساعدت به او بوده است.
عزیزانم، نه تنها قاضی، بلکه دادستانی و نیز وکلای مدافع، باید از هرگونه پیش داوری به دور باشند. امروز هزاران هزار رای از سوی قضات با تجربه صادر می شود، که از سوی دادگاه تجدیدنظر و یا دیوان های عالی کشور نقض می شوند. چرا؟ به نظر من عدم برداشت صحیح از موضوع که تجلی آن در درک واقع بینانه و تمییز آن از مجاز است، دلیلی مهمی بر وجود اختلاف نظر بین محاکم و وکلای مدافع بوده است. بدانیم، که اگر موضوع را اشتباه بفهمیم، به یقین، در تطبیق آن با حکم هم اشتباه خواهیم کرد.