Dangerous Father Story – Episode 1 – Jozef Sandwich

امروز دوباره از خواب بیدار شدم. مثل همیشه مروری کردم از برنامه هایم. منشی و دستیارم، فهرستی کامل از کارهای حقوقی را از قبل آماده کرده بودند. واقعا نمی دانشتم که من رییسم یا اونها.  براساس پرونده ها، فهرستی از کارها که اولویت انجام آنها، برایم مشخص شده بود را برروی تقویم موبایلم داشتم . در میانه روز قرارم بر این بود به عنوان عضو شورای انتظامی در جلسه ای حاضر شوم. پرونده دو شرکت که متهم به تضییع حقوق مشتری های خود بودند در دستور کار بود. این شورا دارای پنج عضو بود که با اکثریت آراء رسمیت یافته و تصمیماتش در حکم رای و تصمیم قطعی تلقی می گردید. ظاهرا روز کسل کننده ای  داشتم . قبل از شروع جلسه با یکی از مسولین در رده بالا در مورد مسایل حقوقی تلفنی صحبت کردم . اما تمام فکر من بدنبال موضوع دیگری بود. کمی نگران بودم. پرونده پسر نخست وزیر در مرحله ای بحرانی قرار داشت. جلسه رسیدگی را برای دو هفته دیگر تنظیم کرده بودند. پشت همه داستان رقبای سیاسی و سرویس اطلاعات داخلی بود. شک داشتم با تمام دقتی که در پرونده کرده بودم نمی دانستم که آیا کاملا حق با موکلک است یا نه. این یکی از چالش های همیشگی وکلا و حقوقدانان است. قبل از اینکه در معرض قضاوت دادگاه و هیات منصفه باشیم باید خود موکل را قضاوت کنیم . براین خیلی مهم بود که شرافت و قسمم را به عنوان یک وکیل با منافع مادی و یا سیاسی ام گره نزنم. همیشه این اعتقاد را داشتم که من قبل از آنکه به موکلم متعهد باشم به مردمم و به قانون به عنوان میثاق ملی ام متعد هستم. اما سخت بود. در دانشکده حقوق به من یاد داده بودند که قضاوت امری الهی است و من به عنوان حقوقدان فقط کشف واقع می کنم. باز هم بعد از خروج از منزل به این موضوع فکر می کردم که مساله چیست؟ یادم افتاد صحبت های دکتر ریف را. او استاد زبانشناسی بود. حدود ۱۰ سال قبل که برای اولین بار تصمیم گرفتم به اتریش سفر کنم برای آموزش زبان به دنبال استاد خوب می گشتم. اما هر چه می گشتم کمتر می یافتم. تا اینکه در امتحان زبان به صورت امتحانی شرکت کردم. در روز آزمون مکالمه، مصاحبه گر من بعد از إتمام جلسه از من پرسید برای چی؟ و کجا؟ اینجا بود که صحبت باز شد و با ریف آشنا شدم. استاد زبانشناسی و فردی آزموده. شخصیتی قوی داشت و ما ساعتها در باره موضوعات فلسفی و اجتماعی با هم صحبت می کردیم. یاد هست بحثی داشتیم در باب تاثیر فیزیک بر حقوق. تفاوت اندیشه در نیوتن و در انشیتین. نیوتن می گفت که تنها دلیل افتادن سیب ، جاذبه است. اما انیشتین دنیایی از دلایل را مطرح می کرد. در حقوق قضاوت از آن انسان نیست چون انسان نمی داند و نمی تواند که بداند و أساسا طرفیت این پهنه گسترده را ندارد که بتواند تمام مولفه های و عوامل دخیل در حوادث را کشف و تحلیل نماید. از اینرو وظیفه یک حقوقدان و یا قاضی کشف واقع است و نه قضاوت. این حرفها از سرم می گذشت و استرس من را زیاد تر می کرد. جلسه شروع شده بود و فقط دو نفر حضور داشتند. قبلا قرار گذاشته بودیم که هر کسی که دیر به جلسه بیاید باید پول ناهار را پرداخت کند. من که اول همه و سه دقیقه زودتر هم رسیده بودم. آخرین نفر قبول کرد که جریمه شود. من پیشنهاد دادم که به پرونده ها رسیدگی کنیم و ناهار را به یکی از ساندویچی های دور و بر برویم. همه قبول کردند. بعد از اتمام جلسه با هم پیاده چند قدمی راه رفتیم. به من گفته بودند که در نزدیکی، غذا فروشی است که مالک آن فردی مسیحی است به نام ژوزف. آوازه او را شنیده بودم. مغازه ای کوچک در خیابان پشتی. آنجامحله ای اصیل و اما مملو از شرکتهای تجاری بود. به هر حال تجربه خوبی بود. ساندویچی که من را به یاد دوران کودکیم می انداخت. زمانی که در استخر کنار مدرسه ام در حال خوردن ساندویچ بودم. دستان و بدنم کاملا خیس بود و می شد با چلاندن ساندویچ لیوانی آب با طعم کالباس خشک نوشید. من درباره علت موفقیت ژوزف پرسیدم. ظاهرا او مردی اهل معرفت و مردم دار است. به اندازه ای نان تهیه می کرد که فروش داشت و بعد از آن مغازه را می بست. مدعی بود که من رزق خود را برده ام و سهم من از روزی امروز به پایان رسیده است. حالا نوبت بقیه مغازه ها و تغذیه فروشی ها است. در حالی که به شیوه تجارت او فکر می کردم و با یک دست کتم را به روزی دوشم انداخته بودم و کیفی پر از قانون و پرونده در دست دیگرم بود، با بقیه دوستان برگشتیم. در راه قدم می زدم و فکر می کردم، چگونه است که یک انسان معمولی بتواند دیدگاهی داشته باشد که من به عنوان یک وکیل و استاد دانشگاه از آن بی خبرم.

1 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Section: One

Part: One

Chapter: One

Date: 29 July 2019